حضرت فرمود: بگو! «اشهد ان لا اله الله و اشهد ان محمدا رسول الله».
مرد اقرار كرد.
حضرت: نماز پنچگانه را باید بخوانى و ماه رمضان را روزه بگیرى؟
مرد: پذیرفتم.
حضرت: حج خانه خدا را باید انجام دهى، زكات بدهى و غسل جنابت را بجاى آورى.
مرد: قبول كردم.
مرد عرب پس از پذیرش اسلام همراه كاروان مسلمانان به راه افتاد. مقدارى راه طى كردند، كم كم شتر عرب از كاروان عقب ماند.
پیغمبر (صلى الله علیه و آله) كه متوجه گشت، ایستاد و از حال وى جویا شد.
عرض كردند: شترش نتوانست همگام با كاروان حركت كند، عقب ماند. مسلمانان براى جستجوى او به عقب برگشتند.
ناگاه دیدند پاى شتر به سوراخ موشى فرو رفته، مرد از بالاى شتر افتاده است، گردن وى و گردن شترش شكسته و هر دو همانجا جان داده اند.
پیامبر (صلى الله علیه و آله) دستور داد خیمه اى زدند و در خیمه غسلش دادند. سپس رسول خدا خود وارد خیمه شد، او را كفن كرد.
آنگاه از خیمه بیرون آمد در حالى كه از پیشانى مباركش عرق مى ریخت.فرمود: این مرد اعرابى، در حال گرسنه از دنیا رفت و او كسى است كه ایمان آورد و ایمانش آلوده به ظلم نگشت، با ایمان پاك از دنیا رفت.
از اینرو حوریان با میوه هاى بهشتى به پیشواز او آمدند، اطرافش را گرفته بودند و هر كدامشان عرض مى كرد:
یا رسول الله! شما واسطه شوید این مرد، در بهشت با من ازدواج كند و همسر من باشد."
بحارالانوارجلد
منبع:SEIR-SOLOK.BLOGFA.COM
نظرات شما عزیزان: